سلامممم!!
جغد باید بود تا بشه من رو توی وب پیدا کرد!! دیر به دیر میام اونم چه موقعی :|
حال و روز آبیتون چطور مطوره؟! نگین بدیم که ناشکری میشه...بگین خدارو شکر
اوه شت...چقدر نقطه نظرهای من تغییر کرده... هویت و شخصیتم کاملا عوض شده...یاااااییییی
اوممم درباره نظرات و بازدید و اینچیزا هم غر نمیزنم!! اصلاا و ابدا هم عصبانی و ناراحت نیستم،باور کنید طعنه نمیزنم
پارت قبلی رو رمز کردم چون میخواستم بدونم چند نفر فیک رو میخونن و اضلا نگفتم کامنت یکی نباشه رمز بهش داده نمیشه نوپ...رمز به همه داده شد!!
یاااااااییییی...اولین بارم بود پستمو رمزی میکردم و همه رو تو خماری میذاشتم!!! خیلی مزه داد... مطمئن باشید هدف من برای رمز گذاشتن فقط و فقط این مزه دادنش هست
بازم تکرارش میکنم...یااااااااییییی!!
شخصیت های داستان زیاد شدن و طبعا گیج کننده هست... چون نمیتونم هر سری شخصیت هایی که توی پارت حضور دارن رو آپ کنم، یه پی دی اف از عکس با اسم شخصیت ها رو گذاشتمواسه دانلود.
دانلود کنید و چهره هر شخص رو ببینید تا بهتر تصور کنید... واقعا سره پیدا کردن چهره هایی که مد نظرم بود سختی کشیدم!! الکی از کنارش رد نشدم!!
برید بخونید...
{یه سوپرایز کاپلی کوچولو موچولو توش هست ،صرفا برای اینکه بگیم توی این داستان کاپل هم وجود داره !!}
***رمز رمز پارت قبلی هست...یاهاهاها***
نظرات شما عزیزان:
ایونهه ایز قلبببببببب
هییییی جون ننت بیخیال کیو گونا داره خوووو هرچن شاید باعث بشه اون خرگوش وحشی یه کم چشاشو باز کنه
ممنون گلیییییییییییییییییییییی
پاسخ: چشمات سالمن الان؟! تو همه کامنت هات چشمات هیپنوتیزم شدس!!! ایونهه عالین!!! عاااالی.... خواهش میکنم گوگولی
واااو افسر چو وارد میشود !!! دددد دینگ!!! گوپس! مینی زد توو برجکش! نچ نچ نچ!
باز هوای سرد همانا و صدالبته سرما خوردنم همانا!! خو مگه از جونت سیر شدی؟ بوع!
ایونهه ش مرا مررررگ!!! عرررر ! عای قربون هائه گفتنش! عای قربون احساسات مخفی در پس خشانت! اووف اصلا ی وعضی!!!
ای دهنش عاسفااالت! جرررج؟چرا کیو عاخه؟ چرا اون؟ مگه چ هیزم تری بهت فروخته بود روانپریش؟ نچ نچ نچ از چشمم افتاد!
دستت مرسی!!!
پاسخ:به به بمبی بازم رگباری زدیا...کککک !! هوا خب زیاد سرد نبود که ماه آپریل زیاد فکر نمیکنم سرد باشه ولی خب برای کیوهیون بدشانسی اورد و چون بدنش از قبل ضعیف بود ارور داد شد این :| ایونهه این داستان من رو به سمت خودکشی توافقی سوق میدن...اینقدر مکالمه هاشون رو توی فضا و هوا و دستشویی و حموم تکرار کردم که همه اهل خونه به کم عقل بودنم یقین دارن!!!! جرج هم خب..!! تو این فیک همه واسه هم نقشه دارن...کککک دونت وری کیوهیون ایز استرانگ!!! خواهش میکنم..چشمت تو هم مررررررسی
خب خب خب این افسر لی یه چیزیش میشه هاااا آدم وقتی ببینه زیر دستش به این چیزای کوچیک توجه میکنه باید خوشحال بشه و اونو تشویق کنه نه... ولی ما که میدونیم افسر لی هرکسی نیس اون سونگمینِ تراسته!!
اون شخصیتی که تو رودخونه پیدا کرده بودن کیه؟ نکنه ایثن فک کرده جرجه (با توضیحاات پارت قبل)؟؟! شایدم یه شخصیت دیگه ایه...
"اجبار" متنفرم از این کلمه... چه چیزی باعث شده دونی مجبور بشه؟! نکنه کلا فرستادنش تو دام پلیس هم یه نقشه بوده ها؟! والا هرچی بگی از این ایثن برمیاد... هائه برا چی خیانت کرد؟! ک حداقل هیووک فراموش کنه؟! یا خودشو خیلی بد میدونه؟
جورج کصافت! با کیو چیکار دارییییییییی؟؟! جونِ هرکی دوس داری بیخیال اون شو... گناه داره!! در آینده میبینیم که بدون دستور ژنرال هم میره دنبال کیو
اگه کم بود حجم فرضیاتم ببخش چینگو... پارتای بعدی جبران میکنم.
عااااااااالی بود
مررررررررررررسی
پاسخ: به به چینگوی دوست داشتنی من...خوبی؟! من باید عذرخواهی کنم که دیر جواب نظرات رو دارم میدم!!!! :||||||| دونت بی ساری دقیقا نکته ای که گفتی خیلی خوب بود...وقتی اینکارو میکنیم که اون طرف واسمون یک آدم عادی هست.. چون حسادت نمیکنیم خخخخ اون شخصیت اصل قضیه نیست ولی خب یک نشونه هست که توی پارت بعدی بهش اشاره میشه.. هررر سوالی که توی یک پارت هست اگر معمای اصلی نباشه حتما تا آخر اون پارت و یا پارت بعدی حل میشه...دوست ندارم خواننده با کللللی سوال چرت تا ته داستان کشیده بشه!!! نوپ چینگو...کالم دون...ایثن و جرج...{مطمئن باش ایثن هیچ وقت الکی کاری رو نمیکنه} :|||||||| در باره دونگهه...اومممم چیزی نمیتونم بگم!!!! باید جلوتر بریم تا مشخص بشه خخخخخ من یک گیمری هستم که به شدت علاقه به شکنجه دادن کیو ام!!! =_= نرماله نرمالم...یاااایییی.. مرررررسی... نوپ چینگو فرضیاتت رو دوست دارم نشون میده که داستان رو با دقت میخونی!! خواهش میکنم!
خو نه تنها اون کیوی بدبخت بلکه مارم دق داد این که....
یعنی کیوهیون نیست اگر به موقعش تلافی این روزای مینو سرش درنیاره.. والا
ممنون عزیزدلم
پاسخ:خودت زحمتش رو بکش چینگو...یکم آب و هوامون قاطی شده کلامون تو هم نمیره :| جمله یکی مونده به آخرت رو .... یاااااییییییییی... من چیزی نمیدونم!!! {نیشبازه آوید} خواهش میکنم
پاسخ:سلووووم... متشکرم چینگو!! ظرفیتش داره به حد میرسه :| کککک
پاسخ: {قلب}..{بغل} ...{ما.چ}...{نیش بازه آوید}
من قول میدم از سایلنتی خارج شم!
رمزو تو وبم به منم بدین پلیززززززززز
پاسخ: یااااااااااایییی {آوید ذوق مرگ شده} چطوری رفیق؟! انرژی امروزم از کامنت تو تامین شد...اسمت توی ذهنم حک شد... باشه میفرستم... فقط یه سوال : چه نکته ای باعث اون "نشدن" شد؟! اینکه نشد نخونی؟!
پاسخ: چینگو...تو کدوم یکی از این نویسنده ها هستی؟! اسمت اینجاییت تا نویسنده های وب تطابق نداره :||| مشخص کن کدومشی :|
پاسخ:قابل شوما رو نداشت! قربانت
این مینی هم که دلش یه کتک حسابی میخواد
بیچاره کیو
مرسی عزیزم
پاسخ: اوهوم...سخته حق دادن به هر کدوم!!! مینی فعلا رو مخ خودمم هست ... !! کیوهیون این فیک رو خیلی میپسندم...پردرد اما مقاوم! خواهش میکنم گلم
هیوک بد,, دو دیقه خودتو بزا جای اون...
الان جرجم میخواد ایثنو نابود کنه...بخاطر دونگهه...نکنه دونی با اینم بوده...
شیوونه این فیک خیلی عوضیه یکی پیدا شه بکشتش.....
بابت معرفی شخصیتام ممنون کمک خیلی خوبیه....
پاسخ: {شکلک تفکر} سوالات و فرضیات جالبی داری چینگو!!! شاید یه مانعی داره که نمیتونه بگه {آوید با نیش باز } دوتاشون فعلا سر لج افتادن ...به قول سنا افتادن تو فاز درام :||| .... نوپ چینگو جرج و دونگهه رفیق بودن ..رفیق های بامرام!!!! شیوون این فیک خیلی عوضیه => پارت بعدی دوباره درباره این جملت بحرف!! واقعا کمک کرد!!! اووووف...خواهش میکنم قابل شما رو نداشت آوید ایز ذوق زده!!
الان گیجم هیچ حرفی ندارم
خوب بود ممنون
خسته نباشی
راستی درووود بر مرامت که هم سر وقت آپ می کنی هم جواب کامنت میدی...
ممنون چینگو
پاسخ: سلاااام چطور مطوری؟! ....یاااااایییییی من الان یه چهره فوق بامزه با لپ های باد شده که چشماش داره میچرخه برخورد کردم!! {آوید در حال قهقه} خواهش میکنم... از این گیجی درمیایی ولی قول نمیدم زودی دربیایی!! نویسنده کرمو هس :| خخخخخ قربانت رفیق
هیوک واقعا تو بد موقعیتی گیر کرده..کیو طفلی از همه طرف براش می باره..
پاسخ: سلاااام رییییین!!! {انگیشن اسمت رین هست دیگه } واااو گود گود کم پیدا میشن طرفدار هیوک باشن!!! ولی خوبه که درکش کردی! شخصیت ها واسه هررر کارشون یه دلیل دارن و وقتی دلیل هر کدوم معلوم بشه واقعا حق دادن یه یک نفر سخته!!! نتیجه گیری این پارت :زود قضاوت نکنیم :||| {حس میکنم فیلم نامه نویس شاید برای شما هم اتفاق بیوفتد شدم :| }
دونگهه چرا مجبور بود؟
پاسخ: یااااایییییی... نمیدونم چی بگم که یکم از این حس استرسزات کم بشه ولی چینگو کیو ایز وری وری استرانگ!!! دونت ووری اوممممم سوال خیلی خوبی بود!!! نظر خودت چیه؟!! یه نکته بود {شکلک مفتخر از نکته یابی یک خواننده }
پاسخ:بیشعور گفتی و بس =_= !!! حیف که از چشماش خوشم میاد وگرنه درشون میوردم!!! :| بیچاره رابرتز.... بذار پیش بریم بدبخت تر از اون سراغ ندارم خخخخ !!! هیجانش به همینه...فالو می
کیومین چرا نداره؟
اقا مینی خیلی اینجا یخ میباشد کیومین پیلیییزززززز
مرسییی:بوس:
چون نویسنده این فیک یک گیمر ذات الروانی میباشد که از انواع شکنجه کردن های کیوهیون لذت میبرد =_= !!! آخه کیو باید ورز بیاد... مین باید آب بشه!! واسه همین کیو همش تو خطره مین تو استرس!! تئوری نسبتا قانع کننده ای بود خخخخخ چینگو ، سر نوشتن پارت های کیومین این فیک دو ماه تماااااام فکر کردم!!! و سه هفته تماااااام داشتم روی قسمت های احساسی کیومینش کار میکردم!!! شتتتت... خیلی عوضین!!! به کیومین هم میرسیم فکر کنم تو جزو آبقندی ها و دستمال به دست ها باشی! :| خواهش میکنم!
دسته بندی : <-CategoryName->