سلاممممم
0___0 چقدر اون هفته تا این هفته زود گذشت.... :| آی کنت بیلیو ایت...
هفته پیش یادم بود باید آپ کنم ...امروز داشت یادم میرفت :|
ولی با یک عملیات ناشناخته عجیییب یهو یادم اومد کککک
کامنت هاتون رو خوندم چینگوهای گوگولی....گوووووود که همتون به اون نکته ها توجه کرده بودین...این سری نکته نذاشتم تا خودتون بتوجهید :||
و دیگه اینکه.... با عرض تاسف و شرمنده بسیااااار هنوز وقت نیست برای جواب دادن به کامنت ها!!
فور گیو می...
تراست هم کمابیش داره به پارت های هیجانی خودش نزدیک میشه... جاهایی که من با خون دل نوشتم (ولی الان اصلا یادم نمیاد چی نوشتم) :|
این پارت یک حقیقی گنده رو برملا میکنه...
زوووووووووود برید بخونید بببیند چیه این حقیقته غیرقابل کتمان
نظرات شما عزیزان:
یعنی یه بلایی سرش آوردن انگاری... یا واقعا خودش مریضه؟
چقدر پیچ خوردم من سر این فیک... خیلی سنگینه خدایی...
دونگهه رو یکی نجات بده... خواهش میکنم
ممنون گلی
تو کسیتی؟
خخخخ اره با خوندن کامنتا کنجکاو شدم
بوشهههههه می خونمممم
عصا زو نفهمیدم ها
پاسخ: تیرخوردنش هیجان انگیز بود نه؟! ... کیوهیون؟! نفهمیدی چشه؟! تو پارت های قبلی درباره یه مایع گفته بودا که جرج داشت فکر میکرد به کی تزریقش کنه... حالا به کیو ترزیق شده! کی؟!کجا؟! ما پرستاری به این مشخصات ندارم گرفتی؟! {آوید با نیش باز}
فکر کنم بشینم بخونم وفکر کنم خوشم اومد ازش با همین تعریف های کوتاه و به شدت کنجکاو شدم.
و البته یکم هم با اراده تر تو بهتر نوشتم فیکم
خخخخ واقعا بوس برات
حتما میخونم در بهترین فرصت فیکت و
پاسخ: داشتم فکر میکردم چقدر اسمت آشنا هست!!! یادم آدم کیستی...ککک!! درگیری های زیاد حواس نمیذاره... ملت چی نوشته بودن حالا؟!... کنجکاوی؟! واقعا با خودن کامنت های حس کنجکاویت قلقلک داده شد؟!!!! یاااااایییییییی... زود بخون و زود نظرت رو بهم دربارش بگو!! با عصا دره پستات ایستادما...خخخخ تنکیوووووو مای لاو
خسته نباشی گلی
پاسخ: چه غافلگیر کننده بوده این حقیقت!!! اوری وان ایز شاکد!!! خواهش میکنممم
پاسخ: ککککک .... گیج شدی پس!! حالا روشن شد برات! *_*
سانشاینم یادت نی؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!
پاسخ: اوه...کککک خب اسمت اون موقع سانشانین بود...من از کجا باید تشخیص میدادم؟؟!!! تو الان باید پیدات بشه؟!!الان؟؟؟!!! شتتتتتت ...خیلی وقته ازت خبر ندارم!! تو کدوم سوراخی به سر میبری؟! :| {ادب جدیدم تحت تاثیر فشار زندگی بی ادب شده:|}
وااااایییی خیلی ذوق دارم که میخوام واسه فیکت نظر بذارمممم...من یهو همه قسمت هاشو با هم خوندم انقدم حال کردم که نگو...عاخه این عاخریا من فیکا رو سرسری میخوندم یا خیلی جاهاشو رد میکردم ولی فیک تو یه جوری بود که اصلا نمیشد یه قسمتشو از دست داد...واسه همین گذاشتمش سر فرصت بخونم...با جرأت میتونم بگم یکی از قوی ترین فیکاییه که خوندم یعنی قشنگ سر خوندنش میشه فهمید چقدررررر نویسنده واسش وقت گذاشته و زحمت کشیده...قلمش عالیه...داستانش عالیه...توصیفاش معرکه اس...تغییر صحنه ی داستانش خیلی به موقعست...خیلی قشنگ یه صحنه رو تموم کردی و رفتی سر بعدی...معلوم در مورد موضوعی که فیکو نوشتی اطلاعات کاملی داری بعضیا یه فیکو مینویسن ولی نصف چیزایی که نوشتن غلطه...واقعا قلمتو خیلی بیشتر از نویسنده هایی که رمان هاشونو خوندم دوست دارم...اعتراف میکنم وقتی این فیکو خوندم پیش خودم کفتم اگه این فیکه پس اونی که من نوشتم چیه؟؟!!!!!راستش اولش یکم اسماشونو قاطی میکردم با هم ولی الان دیگه کامل همه شون تو ذهنمه...قسمت های اولو که خوندم گفتم واااایییی با این مین بداخلاق و سرد مگه میشه فیک کیومین بشه؟؟بیشتر میخوره مین کیو باشه...نهههههههههه اصن خوشم نیومد ولی حالا میگم چه کیومین قشنگی میتونه داشته باشه این فیک.... عاشق اون صحنه های بینشونم که کم کم واروم اروم داره حسشون به وجود میاد.... خلاصه کارت حرف نداره...میدونم ارزش کارت بیشتر از یه کامنت گذاشتن بعد از این همه قسمته....شرمنده یارممم....
گودلاک
پاسخ: اوممم یک خواننده جدید!! هااااای... من خوبم تو چطوری؟! واااو عجب ذوق و هیجانی داری!! فکر کنم خوندن کاملش خیلی فراگیرتر و عمیقتر باشه تا با فاصله های هفت روزه!! هولی شیت... تعریفت خیلی من رو به وجد اورد ، الان عرق داره از سر و صورتم میچکه... خیلی خیلی خوشحالم که تونستم جذبت کنم و با خط خطیم راضی نگهت دارم!! یکم با خواننده جدیدمون گپ بزنیم {آوید با نیشه باز}... ایده موضوع از یکسال و اندی پیش توی ذهنم بوده و استارت نوشتنش از یک سال پیش زده شد!! ... هیجان رو میخواستم تو یه ژانری بیارم که هم خودم بتونم خوب به خواننده برسونمش و هم اون بتونه زود بگیره... اعتراف میکنم ژانر جنایی و پلیسی یکی از کلیشه ترین ژانرها برای ایجاد هیجان هست :| ... اما خب خوشحال شدم گفتی تونستی خوب باهاش ارتباط برقرار کنی... وااااو....یاااااییی... من خیللی ازت ممنونم!! انرژِی خوبی از کامنتت گرفتم!! درسته گفتی..اول داستان همه همین نظر رو داشتن...مین/کیو! اما کیو جایگزین همسرقبلی مین میشه اما خب با یک تغییر اساسی که مین بهش تکیه میکنه!! اینکه وقت گذاشتی و این داستان تخیلی کسی که هیچ شناختی ازش نداری رو با دقت خوندی خودش کلی می ارزه... برخلاف نویسنده های دیگه من کامنت گذاشتن رو اجباری نمیکنم... یا از الفاظ راضی نیستم و نمیگذرم ابدا استفاده نمیکنم... اینکه خوده خواننده با میل و اراده خودش برای من کامنت میذاره حتی یک شکلک واسم خیلی میارزه... و اوووممم...من کامنت های طولانی رو دوست دارم!! گود لاک یو تو
این ژنرالم عجب محافظتی ازشون کرده مادرش که مرد خوده دونی که به چه حالو روزی افتاده مثلا قول داد..
اون دوتا چش ماله کی بود که کیومینو دید میزد..؟؟؟
پاسخ: غافلگیر کننده بود این بخش از داستان!! موارد غافلگیر کننده تری هم در پیش هست!! درباره محافظت ژنرال... چیزی نمیتونم بگم!!! داستان رو دنبال...چیزهایی هست که باید قبل از قضاوت درباره ژنرال بدونی اون دتا چشم کیومین رو دید نمیزدن خخخخ اول کیو من رو دزدکی دید زد و وقتی رفت و خوابید... سونگمین کیو رو دید زد
پاسخ:خواهش میکنم گوگولی
پاسخ: آره!! دونگهه پسر جون کولن/ایثن هست... خب چطوری این سوالت رو جواب بدم...کککک!! خوده ژنرال دونگهه رو زندان انداخت
پاسخ: شما دوتا بپرس... هایون کی بود؟! جون چه کسی را باردار کرد؟! به چه کسی گفت بچه رو نمیخوام؟! کی دونگهه رو به دنیا اورد؟! فکر کنم جواب رو گرفتی دیگه... قوربانت.. ^^ کیس یور چیک
سونگمین چه دردی کشیدولی عجب رویی داره
مرسی عزیزم
پاسخ: اوهوم... دونگهه هم قضیش مشخص شد... البته نه هنوز :| همین روش هست که فیک رو جذاب کرده!! خواهش گوگولی
ممنووووووون این قسمتو خیلی دوس داشتم....خیلی باحال بود....افسر لی مظلوم ...آخیییییی...
عاغا نمیشه دو روز در هفته باشه؟؟؟؟؟...یعنی باید تا پنج شنبه صبر کنم؟؟؟؟....نوموخوااااااام....عرررر رررر
خسته نباشی دوسم
پاسخ: سلام...چطوری رفیق؟! خوشحالم که دوستش داشتی (جرات کن دوستش نداشته باش :|) واسه دو روز در هفته گذاشتن یکم به مانع برمیخورم... این ترمم اصلا برنامه خاصی برای پیشروی از روش ندارم... دو یو بیلیو دت یک هفته هم توی خونه مریض بودم و به هیییییچ کاری نرسیدم؟! :||| گاااد... با همه این اوضاف تمام تلاشمو میکنم که زود زود بویرایشم... بی پیشنت مای لاو...تنکسسس
کی پشت دره؟؟؟کیه؟؟؟کیییی بودددد؟؟؟.
پاسخ: سلاااام... خواهش میکنم!! هو نوز؟! :|
میسی عسیسم
پاسخ: یس یس خعلی ملوس و کشنده ان این نگاه ها ^^
پاسخ: واقعا؟!!!! خخخخخ... خب پس سوپرایز گنده ای بوده برات
دسته بندی : <-CategoryName->